سپیده دم عشق
سوختن واژگان را هنگامی که عشقی به پاکی قطرات شبنـــم سحرگاهان عشقی به زلالی اب روان چشمه ساران بهار مهری از جنس افتاب مهری بی انـــدازه وبی پایان چقدر از حرم نفـــس هایت سرمستم چقدر گرمی نفس هایت گرمابخش سردی وجودم شده می خواهم "دوستت دارم " را فریاد بکشم
نظرات شما عزیزان:
اسم هایمان کنـــار هم قرار گرفتند با چشمـــانم دیدم
حتی واژگــــــان هم تحمـــل گرمـــای عشقــــــمان را نداشتند
واژگان هم به بزرگی عشقمان حسودیشان شد و اتش گرفتند
این چه عشقیست که خدای مهربان در دلهایمان قرار داد
مهـــری از جنـــس مهربـــانی فرشتـــگان
عشقی بـــه زیبایی
گلـــها
انچنـــان که گـــوش تمــــــام کائنـــات را از این کلمه پر کنم
تا تمامی گل ها حسودیشان شود که ملکه یشان مال من است
تا تمامی ستارگان قدر بدانند که روشناییشان را از ماه من دارند
تا تمامی گلها بدانند عطر خوششان را از نفس های تو دارند
تا تمامی ادمیان بدانند که زنده به نفس های
توام عشـــق ابدی من
m&m
راستى من يه گروهى تشكيل دادم بنام " دلباختگان " لطفا بياين تو وبم و عقايدمو بخونين و اگه قبول داشتين و اگه دوست داشتين عضو بشين و با يك نظر خبرم كنين . متشكرم . سامان
Power By:
LoxBlog.Com |